هفت باور اشتباه بشر در مورد خدا
پیامی از کریون – مدیوم لی کارول
شنبه 8 جولای 2006 – شهر ادمونتون ، استان آلبرتا ، کانادا
درود عزیزان ، من کریون از خدمت مغناطیسی هستم .
اینجا و امشب در زمان ارزشمندی به سر میبریم . از مدیوم خود (لی کارول) میخواهم که آرام باشد ، چرا که هیجان ناشی از این لحظات ممکن است به دلیل پیامی که در بردارد ، برای او بیش از حد باشد . اما فراتر از آن ، چیزیست که در شرف وقوع میباشد . چیزی که برای بعضی از شما معجزهآسا خواهد بود . کسانی در اینجا حضور دارند که این مکان را در حالی ترک خواهند کرد که متفاوت از لحظۀ ورود خواهد بود . و تمام مقدمه چینیهای امروز براساس این لحظه بنا نهاده شده است .
بنابراین این پیام در درجۀ دوم چیزی را که امشب رخ خواهد داد ، شفا میبخشد . شاید شما یک نفر باشید ولی بیش از یک نفر پتانسیل و ظرفیت دارید . این تصادفی نیست که شما به این اتاق گام نهادهاید ، هر آنچه که "اکنون" به شما میگوییم مربوط به خود شماست . کسانی هستند که این پیام را میشنوند و میخوانند و نیاز به شفادهی قلب خود دارند و منظور ما جنبۀ فیزیکی آن نمیباشد . من میدانم که چه کسی در این اتاق شنونده و خواننده است . من شما را میشناسم . شما مرا میشناسید . دوستان ، ما در امتحانی به سر میبریم که زمین نامیده میشود . من آمدن و رفتن شما را میبینم و من دوگانگیای که ما را جدا میکند ، میبینم ... مخصوصاً کسانی که میگویند : "این امکان ندارد اتفاق بیفتد" . انرژی دارد به شدت به این اتاق روی میآورد و پاداش شما از آن بزرگ است و اطرافیانتان آن را احساس می کنند ، چرا که انرژی دارد جریان مییابد و در میان شما قرار میگیرد .
کسانی در اینجا حضور دارند که به شفا نیاز دارند و آن را به صورت یک شفای کامل قلبی دریافت خواهند کرد . به این دلیل است که شما به اینجا آمدهاید و نیازی نیست که شما به ما از شرایط هر چیزی که در زندگیتان است ، بگویید ، زیرا ما همواره و هر روزه همراه شما بودهایم . ما در هر گام با شما بودهایم . ما از مکانی که زخمی شده است خبر داریم . ما می دانیم که علت این زخمها چیست و اینکه شما در این مکان هستید تا صلح روحی را احساس کنید و به وجود مستری در رگهای خود اعتراف کنید . مجدداً خواهم گفت . شما در فضایی متفاوت و با چشم اندازی متفاوت قدم خواهید زد . باشکوه . صلحآمیز . خردمندانه . سرشار از ادراک . سپس شما ممکن است که تفاوتهای مسلم فردی را مشاهده کنید ، متفاوتتر از آنچه که قبلاً مشاهده میکردید . من این نکته را تضمین میکنم . شما آنها را به عنوان فعال کنندهها مشاهده خواهید کرد ، فعال کردن شما برای انتقال به مکانی که در آن قرار دارید ... و شما میدانید که من در مورد چه کسی صحبت میکنم ، نمیدانید ؟
کسی هست که در واقع برای شفای فیزیکی آمده است . اوه ، عزیزان ، آیا فکر میکنید که این مسئله واقعاً غیرممکن است ؟ شما مجبور نیستید که تا پایان منتظر بمانید . شما میدانید . شما میتوانید همین الان صاحب آن باشید . این حقیقت و راستی که مربوط به شماست ، چیست ؟ بگذارید به شما در مورد DNA بگویم . کسانی هستند که میگویند : "خب ، ما بایستی قادر به مشاهدۀ سیر تکاملی DNA باشیم ." شما درست میگویید . اگر شما واقعاً قادر بودید که DNA را مشاهده کنید ، این توانایی را نیز میداشتید ! اما شما تنها یک دوازدهم آن را میبینید . شما قادر به دیدن بیش از این میزان نیستید ، چرا که شما تاکنون تنها یک لایه را مورد مطالعه قرار دادهاید . شما از اینکه در DNA چه روی میدهد ، اطلاعی ندارید . سالها پیش و حتی در ده سال گذشته تغییری ژرف در DNA بشر روی داده است ، اما نه در سطح شیمی سه بُعدی . بجای آن چنین به نظر میرسد که کاراکترهای تصادفی به وجود بخشهای غیر پروتئینی در DNA اشاره میکنند . اما چه تغییراتی ؟ این مربوط به ارتباط لایۀ سه بُعدی با سایر یازده لایهای که برای شما در مورد آنها خواهم گفت ، میشود . آنها با یکدیگر در حال تعامل میباشند و همزمان با نیت و ارادۀ شما تغییر و تحول داده میشوند .
فکر میکنید هنگامی که شما در را با نیت خالص بگشایید ، چه اتفاقی برای لایۀ متعالی و لایۀ ارتباطی میافتد ؟ (در اینجا صحبت از لایههای چند بُعدی DNA است ) . من به شما خواهم گفت ... آنها رنگها را تغییر خواهند داد . این کاری است که شما امشب انجام خواهید داد ... تغییر رنگ برای همیشه . بذرهای کاشته شدهای وجود دارند که میتوانند در هر زمانی جهت روشنگری و دانش ، مورد استفاده قرار گیرند . انرژیهایی در این مکان وجود دارند که میتوانند تنها در چند هفته این امر را امکانپذیر سازند . وجودهای مستقل و پنهانی در اینجا حضور دارند . بعضی از آنها قصد دارند تا خودشان را به افرادی که در این اتاق هستند ، بشناسانند . بعضی از شما قادرید تا بوی آنها را بشنوید . شگفت زده نشوید اگر که آنها به خوشبویی رُز یا بنفشه ، خاک و گلها هستند . گاهی اوقات بعضی از شما رایحهای را احساس میکنید که انتظارش را نداشتید ، این رایحه مربوط به کسانی است که شما را دوست دارند و یا آنها را از دست دادهاید و حال میدانید که آنها در اینجا هستند . و آنها وجود دارند ! این چیزی است که برای شما در هنگامی که متعهد به انجام این کار میشوید ، روی میدهد (در حضور کریون به مدیتیشن بروید) . برای زمان اندکی خود را در حالتی کوانتومی قرار دهید ، تا ما بتوانیم از این چیزهای سیاره سخن بگوییم و برای دقایقی در عشق خدا سهیم باشیم .
امروز قصد دارم تا به شما بعضی از اطلاعات ظاهراً غیرمنطقی را ارائه کنم . این اطلاعاتی محبتآمیز است ، اما بعضی آن را از منظر انتقاد و نکوهش خواهند نگریست . این حقیقتی عریان است . من به شما اطلاعاتی را خواهم داد که برای بعضیها شبیه یک مرور خواهد بود . اما این یک مرور نیست . شما این اطلاعات را میشنوید ، چرا که به زودی به آنها نیاز پیدا خواهید کرد . زمان آن رسیده است که افسانهها را رها کنید و حقیقت مستری خود را در یابید . زمانی آغاز شده است که شما نیاز دارید تا از تفاوت بین خدا و داستانهای بشر در مورد خدا آگاه شوید .
زمان زیادی از این جلسه گذشته است ، اما اکنون شما به موقعیتی رسیدهاید که میتوان رک و راستتر سخن گفت . ما قصد داریم تا به شما هفت باور اشتباه را معرفی کنیم که به عنوان "هفت باور بسیار اشتباه بشر در مورد خدا" گفته خواهند شد . شروع این مبحث بسیار سخت است ، از اینرو در احترامی چند بُعدی ، شروع خواهیم کرد . با هفتمین مورد شروع خواهیم کرد (صدای خنده). هفتمین مورد ، مقدس است ، آیا میدانستید ؟ از اینرو ابتدا از هفتمین مورد شروع خواهیم کرد و بعد بازخواهیم گشت و از ابتدا شروع میکنیم ... به این خاطر که بتوانید احساس خطی خودتان را داشته باشید(صدای خنده) . هفتمین مورد معمولاً مورد آخر است ، اما در ابتدا خواهد آمد و شامل مروری کلی از خدا خواهد بود ... در مورد بزرگترین اشتباه انسان نسبت به همۀ موارد .
مروری کلی در مورد خدا
انسانها تنها یک مدل از هوشیاری دارند که هر چیزی را بر مبنای آن میسنجند و آن مدل ، مدل خودشان است . از اینرو انسانها طبیعتاً فکر میکنند که خدا باید ویژگیها انسانی داشته باشد . بسیاری از شما حتی نمیدانید که من دارم از چه چیز صحبت میکنم . از آنجایی که شما خود را در نوک نردبان پیشرفت و خلقت میپندارید ، هر چیزی را با مقیاس خود میسنجید . دانش شما همیشه به میزان تصورات شما محدود شده است ، از اینرو به هر چه که میاندیشید ، "خود" را مرجع آن قرار میدهید . به علاوه از کتاب مقدس چنین برداشت کردهاید که "خدا بشر را به شکل خود خلق کرد" ، از اینرو این را سندی محکم در این ادعای خود میدانید که خدا شکلی انسانی دارد و از اینرو نمیتوانید تصور بالاتری داشته باشید . (البته این تصوری است که تقریباً تمام ادیان و مذاهب از خدا دارند و تنها در اندک مذاهبی مانند شیعه ، نظریۀ خدای انساننما (به لحاظ فیزیکی و نه سایر ابعاد) رد شده است - مترجم)
من قصد دارم تا برای به فکر فرو بردن شما مثالی بانمک بزنم . برای لحظهای تصور کنید که سگها تنها ساکنان زمین هستند و در همه جا هستند . هیچ انسانی وجود ندارد و تنها سگ وجود دارد . و تصور کنید که سگها هوشی مانند شما دارند . سیر تکاملی به طوری دیگر پیشرفت کرده است و اکنون سگها حاکمان زمین هستند ، همانگونه که اکنون شما بر روی زمین حکمرانی میکنید . همچنین آنها مشکلات خودشان را دارند ، همانگونه که شما مشکلات خودتان را دارید . و سگها نیز در مورد خدا همانگونه میاندیشند که شما در حال حاضر میاندیشید و آنها طبیعتاً دین خود را دارند و درست مانند شما عبادت میکنند و ایدههای روشنفکرانه دارند .
حال اگر من میتوانستم شما را به این مکان مثالی ببرم که در آن سگهای باهوش در تمدنهای خود زندگی میکنند ، تصور کنید که دین آنها به چه شکلی میبود ؟ اول از همه ، خدا میبایست شبیه سگ باشد ! (خنده حضار) و هر نژادی از سگها ممکن است تصوری از خدا داشته باشد که نمایانگر نژاد آنها باشد . فرشتگان به شکل سگهای بالدار میباشند و دائماً یکدیگر را بو میکشند ! (خنده حضار) تا چه حد میتوان به این موضوع ادامه داد ؟ شما میدانید که در ادامه چه پیش خواهد آمد ، نمیدانید ؟ مدارک زیادی را ارائه خواهند کرد که خدا یک سگ است و نامهای متفاوتی نیز دارد . آیا باید ادامه دهم ؟ و شما میدانید که حتی تصور آن نیز خندهدار است و آگاهید که من حقیقت را میگویم .
آیا متوجه شدید ؟ این هوشیاری آنهاست . این تنها چیزی است که آنها میدانند . این تنها تصوری از خداست که در ذهن آنها میگنجد . آنها نمیتوانند درکی بالاتر از تصورات خود که بر معیار "خودشان" است ، داشته باشند . انسانها نیز همین گونه عمل میکنند و تصور میکنند که خدا موجودی است که تمام ویژگیهای انسانی را در منتهای درجه دارا میباشد . شما فکر میکنید که هر چیزی شبیه شماست . ویژگیهای انسانی تنها به مکانی که در آن هستید ، تعلق دارد . اوه ، ممکن است که بگویید این ویژگیها همچنین به بُعدی که در آن هستید و بعضی از سیارات که در بُعد شما هستند ، نیز تعلق دارد و حق با شماست . اما این در مورد خدا صدق نمیکند . کلمۀ کائنات برای شما به معنای هر چیزی که با تلسکوپهایتان قادر به دیدن آن باشید ، میباشد . و مجدداً ما میگوییم که این تنها قسمت سه بُعدی شناخته شده توسط شما میباشد ! کلمۀ کائنات برای ما به معنای خداست !
در مورد " خدا بشر را به شکل خود خلق کرد " چه پرسشی ممکن است در ذهن شما شکل گیرد ؟ "آیا این بیانگر این نیست که ما باید شبیه خدا باشیم ؟" برای لحظهای از محدودیتهای خود به بیرون گام نهید و در این مورد بیندیشید . اگر شما این توانایی را داشته باشید که تصویر خود را به گروهی از مورچهها در مکانی دور ببخشید ، آیا تصادفاً شبیه یک مورچه خواهید شد ؟ نه ، شما تنها روشنایی و ادراک روحی خود را به آنها بخشیدهاید . "تصویر" الهیِ چند بُعدیِ شما چیزی نیست که بتوانید در آینه مشاهده کنید ، اما بسیار فراتر از آن است . این یک تصویر چند بُعدی است که به آسانی میتواند قالب یک مورچه شود ، البته اگر شما دانش آن را داشته باشید . حال بیایید به آنچه که در سری کنفرانسهای پیشین بحث میشد ، باز گردیم . فریاد بزنید که خدا درون شماست . این بدین معنا نیست که خدا شبیه انسان است . تصویر خدا ، درون مستریای که در DNA بشری وجود دارد ، نهاده شده است .
بنابراین گرایش انسان در این است که خدا را به شکل انسان تصور کند ، اما خدا فراتر از آن است ... فراتر از آن . شما تصور میکنید که خدا همان کارهایی را انجام میدهد که انسان انجام میدهد ، لذت میبرد همانگونه که انسان لذت میبرد ، مانند انسان دچار وحشت میشود ، مانند انسان غمگین میشود و مانند انسان شامل تمام بقایای تکاملی است . آیا این موضوع هرگز بر شما آشکار شده بود ؟ مطالعه کنید .
جنگ
شمارۀ یک . شما میخواهید که جنگ را به خدا ربط دهید . آیا این موضوع را میدانستید ؟ همۀ افسانههای شما شامل این موضوع میباشند . این خدایان منحصر به فرد ، به جنگ با سایر خدایان میرفتند و ... . بسیاری گفتهاند : "بایستی جنگی در بهشت رخ داده باشد تا تنها یک خدا وجود داشته باشد ... کسی که بر دیگر خدایان چیره گشته است !" گذشته از همۀ اینها بشریت را ملاحظه کنید : "برای برپایی یک صلح ، قاعدتاً ما باید با یکدیگر نبردی خونین داشته باشیم . از اینرو ما شبیه خداییم و به تصویر او آفریده شدهایم ، این باید همان کائنات باشد ." در زمان حاضر شما میگویید که از این افسانهها ندارید . ولی اینگونه نیست . چیزی که شما فکر میکنید مقدس و حقیقت است ، خیلی شبیه به افسانه میباشد ، اما شما به این موضوع نمیاندیشید . داستان بهشت و جهنم شما چیزی است که از دوگانگی و ذهن بشر بر میخیزد . آیا میتوانید یک میدان نبرد با پشتهای از فرشتگان مرده را تصور کنید ؟ ما نمیتوانیم ! (خنده حضار) بسیاری میگویند : "کتاب مقدس میگوید که جنگی در بین فرشتگان بوده است ." و ما میگوییم : "آیا کتاب مقدس میگوید ؟" آیا آن را خدا نوشت یا انسان ؟ انسانها خصوصیات خود را به خدا نسبت میدهند تا چیزها را به این وسیله احساس برانگیز جلوه دهند .
جنگی بین فرشتگان نبوده است و در آینده نیز نخواهد بود . داستانهایی در افسانههای شما وجود دارد که خدا چگونه خدا شد .
عشق خدا پایدار و خالص است . او همیشه بوده و همیشه نیز خواهد بود و شما این را در درون خود میدانید . کسانی خواهند بود که سریع موضع میگیرند : "خب ، این چیزی نبود که من گفته بودم ." و من با تمام عشقم خواهم گفت : "به چه کسی گفتید ......خدا ؟ یا انسان ؟" از شهود الهی خود استفاده کنید . آیا این در شما حسی را بر میانگیزد ، یا به سادگی به بخشی از وجود انسان که عاشق داستان است ، رجوع میکند ؟ حتی بزرگترین مردان روحی نیز از استعاره استفاده میکردند تا بزرگترین داستانهایی را که شما نیاز به شنیدنش داشتید را خلق کنند . هر چیزی به همان معنا که شما میاندیشید نیست . این شمارۀ یک بود .
خیر و شر
چیزی که درکش برای شما بسیار مشکل و برای ما ناراحت کننده است ، این است که شما میگویید در هر جا سیاه و سفید وجود دارد . تفکر خیر و شر در شما به صورت عادت در آمده است . "کریون ، منظورت این است که در آن سوی پرده که شما هستید ، هیچ خیر و شری وجود ندارد ؟" و من به شما خواهم گفت ، علاوه بر این در آن سوی پرده که ما قرار داریم ، دوگانگی یا جنگ و هیچ ستیزی وجود ندارد .
گوش دهید : افسانۀ شما میگوید که شر متعلق به شما نیست ولی شما از آن برخوردارید چرا که "مشکلی در بهشت بوجود آمد" . یکی از فرشتگان از قرار معلوم نتوانست در راه نیک باقی بماند و گمراه شد . نام او ابلیس بود و او در نتیجه تلاش کرد که روح شما را تسخیر کند و شما را به موجوداتی بد تبدیل کند . او شیطانی است که مشکلاتی را بر روی زمین ایجاد کرد . افسانهها تا آنجا پیش میروند که این فرایند را آزمایشی برای شکست دادن این فرشتۀ بد میدانند . و عزیزان ، من دکترینهای دینی مدرن دیگری نیز که متعلق به شماست را خواهم گفت ، هیچ فرشتهای در ظرف صدها سال پیش مورد آزمایش قرار نگرفته است . این افسانه همچنان ادامه و ادامه دارد .
خیر و شر . این مفهومیست که متعلق به شماست زیرا این جزیی بزرگ از آزمایش دوگانگی و موجودیت شماست . اوه ، این متعلق به دیگر موجودات کائنات نیز میشود ولی نه خدا . "یک دقیقه صبر کن ، کریون ، آیا منظورت این است که هیچ روشنی و تاریکی در آن سوی پرده وجود ندارد ؟" بله این دقیقاً چیزی است که من به شما گفتهام ، حداقل به آن شکلی که شما تصور میکنید ، نیست . هیچ روشنایی و تاریکی در این سوی پرده که ما در آن قرار داریم و موجب نبرد و ناهماهنگی شود ، وجود ندارد . بعضی دلیل میآورند : "خب ، باید وجود داشته باشد ! این بخشی از هر چیزی است." نیست . این تنها بخشی از هر چیز شماست . و من به شما خواهم گفت که این تفکر به همان مضحکی تصوری است که بگوییم فرشتگان یکدیگر را بو میکشند .
دوگانگی حق انتخاب و اختیار را میآورد . دوگانگی درون بشرِ سیارۀ زمین نهاده شده است و به هیچ وجه در مورد چیزی که شما خدا مینامید ، صدق نمیکند . هیچ فرشتۀ شیطانیای وجود ندارد که در پی روح شما باشد . ما بارها و بارها به شما گفته بودیم که تاریکترین تاریکی همان قدرت انسانی میباشد که تصمیم میگیرد تاریکی را خلق کند . ما این را قبلاً نیز به شما گفته بودیم که شما مسترهای انرژی هستید و میتوانید به سوی روشنایی بروید و یا میتوانید به سوی تاریکی بروید و این قابلیت را دارید که در هر دو قدرتمند باشید . کسی که روشنایی را برمیگزیند ، یک مرحله برتری دارد ، چرا که از "تصویر خدا" در زندگی خود بهره برده است . آنها میتوانند روشنترین روشناییها و حالاتی متعالی را خلق کنند و نمایانگر تقدس و یگانگی باشند .
بسیاری از انسانها به این گفته میخندند ، "خب ، کریون یا هر کسی که هستی ، من راجع به تو مطمئن نیستم ، چرا که تو چیزی را که من و دیگران دیدهایم را ندیدهای . ما قلمرو شیطان را دیدهایم ." نه ، شما ندیدهاید . شما انرژی قلمرو تاریک بشری را دیدهاید ، شما تنها تصور کردهاید که تاریکترین و ترسناکترین چیزها شیاطین هستند . این ترس است که این تصورات را در شما پدید میآورد و بسیاری نیز هستند که همین چیزها را میبینند ولی تصوراتشان به حقیقت نزدیکتر است . همۀ اینها در مورد انسان است . هنگام فریب خوردگی چه احساسی پیدا میکنید ؟ "کار شیطان بود" . نه . این تنها قدرت بشری است . به تاریخ خود نگاه کنید ، یا به آنچه که در بعضی نقاط تاریک سیاره رخ داد . شما نخواهید توانست شیطانی را در آنجا بیابید . این تنها آزمون دوگانگی در همین زمان بر روی زمین است .
انسانهای عزیز ، مجدداً به شما میگویم که کلید شما در انتخاب آزاد و اختیار است . همچنین به شما خواهم گفت که من در این اتاق هستم چرا که در اینجا روشنایی بیش از تاریکی موجود در سیاره است ، پذیرش این موضوع با شماست . به این دلیل است که شما در اینجایید . به این دلیل است که شما آرماگدون (مبارزۀ نهايى ميان خیر و شر در آخرالزمان - مترجم) خود را ندارید و نخواهید داشت . این دلیلی برای انرژی 11:11 (هارمونیک همگرایی) میباشد . این امر را به مبارکی بگیرید که این سیاره دارد روشنایی را آغاز میکند . بسیار افرادی هستند که محافظان روشنایی میباشند . هزاران نفر وجود دارند که خواهان حفظ روشنایی هستند ، فقط نمیدانند که چگونه ؟ آنها هنوز در مرحلۀ بیدارسازی درون هستند . این بیدار سازی هنوز در رهبران و دولتمردان شما متجلی نشده است . من در مورد مردم زمین میگویم ، شما چیزی را که مربوط به نسلی کاملاً متفاوت و بیعیب و نقص است ، در اخبار نمیشنوید (احتمالاً منظور کریون نسل کودکان ایندیگو و کریستال میباشد ، که نقشی اساسی در انتقال به دنیای جدید را ایفاء میکنند – مترجم) .
یک بیدارسازی در شرف وقوع است . رهبری جهان تغییر خواهد کرد و این بیدارسازی نمایانده خواهد شد . این در مورد روشنایی است . ما دوباره از آن خواهیم گفت . روشنایی فعال و تاریکی غیر فعال خواهد شد . اگر شما اتاقی تاریک داشته باشید و لامپی را روشن کنید ، روشنایی تمام اتاق را فرا خواهد گرفت ، اینگونه نیست ؟ تاریکی از بین میرود و نمیتواند در حضور نور تداوم پیدا کند . این موضوع چه چیزی را در مورد روشنایی و تواناییهایتان به شما میگوید ؟ از کسانی که تاریکی را با خود حمل میکنند ، نهراسید . شما یک انرژی فوقالعاده عظیم را حمل میکنید ، که هنوز حتی نباید به آن بیندیشید ... به هیچ وجه !
بسیاری از کسانی که انرژی تاریکی را حمل میکنند ، میترسند و میگویند : "خب ، من باید از خودم محافظت کنم ." نه ، نباید از خود محافظت کنید ! شما محافظ شخصی خود را دارید . تنها نور خود را با عشق خدا درخشان سازید . این محافظ شماست . آنها نمیتوانند حتی شما را لمس کنند . آنها نمیتوانند به شما دست بزنند ! این نبردی است که من از حدود 18 سال پیش به شما در مورد آن گفتم و شما اکنون در این مبارزه به سر میبرید . نبردی بین انرژی تاریکی و روشنایی بر روی زمین وجود دارد و این انسانیت نامیده میشود . دوگانگی دلیل وجود جنگ است و شما در قلب این نبرد به سر میبرید و بسیار از شما بدین موضوع آگاهید . این موضوع برای هیچ یک از دو گروه نبرد خوشایند نیست .
به شما میگویم که فرشتگانی در این اتاق وجود دارند . همۀ شما هنگامی که در اینجا نیستید ، موجوداتی فرشتهگونه هستید . ما این موضوع را بارها و بارها به شما گفتهایم . ما استدلالهایی را از بعضی از روشنفکرانی که در میان شما هستند ، شنیدهایم که : "آهان ، چگونه ممکن است که یک انسان فرشتهگونه ، آنقدر تاریک شود که شبیه شیطان شود ؟ " و من مجدداً به شما یادآور میشوم که طبق افسانههای شما ، چگونه فرشتهای از مرحلۀ نیکی سقوط کرد و تبدیل به شیطان شد ؟ این داستان استعارهای از موجود بشری است که به اختیار خویش از سطح مستری خویش سقوط میکند . بسیاری از افسانههای شما در مورد خودتان است ! با این حال هنوز میتوانید اصرار بورزید که این افسانهها در مورد خداست . این شمارۀ دو بود .
زمان
شمارۀ سه . زمان . شما در حالت سه بُعدی خود فکر میکنید که زمان در نزد خدا همان مفهومی را دارد که در نزد شما دارد . شما میگویید : "ای خدای عزیز ، من باید تا سه روز آینده اجارهام را بدهم و هیچ پولی ندارم . ممکن است که به من کمک کنی ؟ خواهش میکنم." مغز شما میگوید : "در این سه روز هیچ اتفاقی نخواهد افتاد . سه روز برای اجابت این خواسته بسیار اندک است ." و سپس اتفاقی رخ نمیدهد و شما مجدداً به تقلا می افتید ، نمیافتید ؟ مقدس است انسانی که میداند اگر ذهن خود را بسازد ، قادر به انجام دادن و ندادن خواهد بود ، آنها بدین نحو این موضوع را تضمین میکنند . مستری در رگهای شماست و برای شما معجزه را تسهیل میکند و اگر شما به این موضوع اعتقاد نداشته باشید ، معجزات روی نخواهند داد . مقدس است انسانی که میداند در پیشگاه خدا ، یک دقیقۀ ما معادل با ابدیتی بیانتهاست .
انسان تقریباً شبیه خداست از اینرو که میتواند هر چیزی را متوقف کند . سه روزِ شما برای ما ابدیتی است . زمان شما از دیدگاه ما اینگونه است و به این طریق کار میکند . این روشی عملکرد همزمانی است و این پیچیدگی ممکن است شما را متحیر کند . هنگامی که شما کسی را در مکانی که در آنجا انتظار دیدن کسی را نداشتهاید ، ملاقات میکنید ، نمیتوانید فکر کنید که این بر حسب تصادف بوده است . آیا این اتفاقی بوده است که شما امروز در اینجا بودهاید ؟ شما زمانبندی خدا را با زمانبندی خودتان یکسان میپندارید و از اینرو ذهنتان را طوری برنامهریزی میکنید که نتواند کار مورد نظر را انجام دهد ، چرا که زمان کافی برای انجام آن کار وجود ندارد . اکنون شاید زمان تجدید نظر باشد ؟ از شما میخواهم دفعۀ بعد که درخواستی را به ازای مدت زمانی غیرممکن داشتید ، به نحو دیگری در مورد زمان بیندیشید . ممکن است که به گذشته بیندیشید که شما دعایی کردید و منتظر اجابت آن شدید و ملاحظه میکنید که گشایشی رخ نداد و دعا بدون اجابت ماند ، حداقل نه به آن صورتی که انتظارش را داشتید . شما میخواستید که اجارۀتان پرداخت شود ، اما روح در فرایند بخشیدن فراوانی به باقی زندگیتان بود ! اما شما فارق از تمام ایده بودید . چیزی که شما هنگام ارائۀ خواستۀ پرداخت اجاره عنوان میکنید ، همان معنای کلمات را نمیدهد . من به شما میگویم که نفس شما چه درخواست میکند ، او میگوید : "روح عزیز ، من دیگر نمیخوام در مورد این موضوع نگران باشم ." این چیزی است که شما درخواست میکنید و ما این را میدانیم و فرشتگانی نیز که در اطراف شما هستند ، از این موضوع آگاهند . "روح عزیز ، من معاش خود را میخواهم ، بنابراین من نباید هر ماه در مورد این موضوع نگرانی داشته باشم ." این تعریفی از فراوانی است ، نیست ؟ تعریف فراوانی به معنای پول در بانک نیست . اما این نیازی است که شما هر روزه با آن مواجه هستید . فراوانی روح همیشه در آنجاست . این ممکن است به گونهای پدیدار شود که فکر کنید آخرین دقیقه از خزانۀ خداست . آیا هرگز به این موضوع اندیشیده بودید ؟ این فراوانی است . من میدانم که چه کسی در اینجاست . من میدانم که شما ترس زیادی از چیزهایی که بر پایۀ فرضیات و وهمهای در ارتباط با موضوع بشریت و خدا بنا نهاده شدهاند ، دارید . هنگامی که به سراغ خدا و معجزاتی که برای شما وجود دارند ، میروید ، ساعت خود را به دور بیندازید! این شمارۀ سه بود .
پاداش و مجازات
شمارۀ چهار در مورد پاداش و مجازات است . ما قبلاً در مورد آن گفتهایم و دوباره نیز خواهیم گفت . "باید پاداش و مجازاتی در بهشت وجود داشته باشد ." این چیزی است که بسیاری میگویند . " این منصفانه و درست است . اگر شما خوب باشید ، پاداش خواهید گرفت و اگر بد باشید ، مجازات خواهید شد ." خب ، عزیزان ، در این سوی پرده که من قرار دارم چنین چیزی وجود ندارد . شما چنین چیزی را در بهشت نخواهید یافت . شما چنین چیزی را در هیچ قلمروی از فرشتگان نخواهید دید . هیچ پاداش و مجازاتی وجود ندارد . این فرهنگی کامل و بیعیب و نقص است . این فرهنگی الهی است و مانند شما با دوگانگی کار نمیکند . با این حال شما پاداش و مجازات را به خدا نسبت میدهید ، اینگونه نیست ؟ شما اعتقاد دارید که تا ابد با پدر آسمانی خواهید بود ، چه تصوری ! یا اینکه تا ابد با فرشتۀ سقوط کرده (منظور شیطان است – مترجم) خواهید بود . در مکان سه بُعدی زمان وجود ندارد ، "زمان در بهشت" چه مفهومی دارد ؟ ابدیت در جهنم ممکن است به اندازۀ سه دقیقه برای من باشد !
ما بارها و بارها به شما گفتهایم که این روش خدا نیست . با اینحال روشنفکرانی وجود دارند که میگویند : "خب ، باید سیستمی شبیه به آن وجود داشته باشد . شما چگونه چیزها را کنترل میکنید ؟" و من به شما میگویم که این سیستم شماست . این ناشی از دوگانگی شماست . در هر حال این سیستم خدایی نیست . ما نیازی نداریم که فرشتگان یا انسانها را در این سوی پرده کنترل کنیم . "کریون ، منظورت این است که انسان میتواند به این سیاره بیاید و تبدیل به شیطانیترین انسانی که تاکنون وجود داشته است ، شود و میلیونها انسان را قتل و عام کند و بعد وقتی که به او به آن سوی پرده منتقل شد ، هیچ مجازاتی انتظارش را نمیکشد ؟" و من مجدداً به شما خواهم گفت . دقیقاً همینگونه است . زیرا شما مفهوم آزمایش را درک نکردهاید . شما آزادید که در این دوگانگی خود هر کاری را که انتخاب کردهاید ، انجام دهید . به هر حال هیچ تعهدی در آن سوی پرده وجود ندارد . در این مکان این تنها مربوط به شماست .
ما حتی این موضوع را به وضوح به صورت تمثیل در کتابهای مقدس در مورد پسر مُسرف ارائه کرده بودیم . این داستان شامل پدری (خدا) میشود که دو پسرش را جهان میفرستد ، به عبارتی دو فرشته را در قالب انسان به زمین میفرستد . یکی از آن دو پسر تمام کارهایش براساس نیکی بود و دیگری تمام اعمالش نادرست بود . یکی کارهای خوب میکرد و دیگری کارهای بد . کارهای آنها در نزد شما درنهایت سفیدی و سیاهی بود . کتابهای مقدس شما میگویند که وقتی هر دوی آنها به آن سوی پرده باز گشتند ، با هم به جشن و شادمانی پرداختند ! این داستان چه چیزی را بر شما آشکار میکند ؟ اجازه دهید دوباره مرور کنیم . این حرف بدین معناست که شما همراه با اعمالتان به جایی که از آن آمدهاید ، باز نمیگردید .
این در مورد آزمایش سیاره و دوگانگی بشر است . این دلیل بودن شما در اینجا و چیزی که در هنگام بودنتان در اینجا با سیاره انجام میدهید ، میباشد . این به معنای چیزی که در آن سوی پرده است ، نمیباشد . اوه ، چه میشد اگر میتوانستم ذهن شما را از این اشتباه رهایی بخشم ؟ میخواهم به شما بگویم ای فرشتگان ، شما اکنون مورد لطف خدایید ، چرا که در اینجا حضور دارید ! این دلیل شفای شما در اینجاست ، چرا که شما در اینجا نشستهاید ، چرا که شما به صورت کسی که واقعاً هستید بیدار شدهاید و شما خدای درون را کشف کردهاید . شما هم اکنون مورد لطف خدایید ! شما نباید به خاطر چیزهایی که ممکن است با انجام دادنشان موجب ناخشنودی خدا شده باشید ، ترسناک یا اندیشناک باشید و همچنین ترسی از قرار گرفتن در سیستم عظیم پاداش یا مجازات در آن سوی پرده داشته باشید . چنین چیزی وجود ندارد . این موضوع همین که اکنون در اینجا به سر میبرید ، به اندازه کافی سخت است ، نیست ؟ اگر شما هرگز میدانستید که تا چه حد مورد عشق واقع شدهاید ، در اینصورت حتی برای لحظهای نمیاندیشیدید که مجازاتی در آن سوی پرده انتظار شما را میکشد ، حتی برای تاریکترین انسانهای شما . هنوز بزرگترین ادیان شما همگی بر مبنای این ویژگی بنا نهاده شدهاند . خدا شما را دوست دارد ، بسیاری بیش از آنکه بخواهد اکثر شما را در جهنم بسوزاند . آیا این موضوع هیچ حس روحیای در شما ایجاد میکند ؟ زمان آن زسیده است که بشر به این موضوع پی ببرد .
اگر شما میخواهید که کاری را انجام دهید و کسی را از خود خشنود سازید ، پس ابتدا الوهیتی که با آن آمدهاید را خشنود سازید . جویای صلح بر روی زمین باشید و خود را به عنوان مجموعهای از روح پاک الهی که شما را خلق کرده است ، نظاره کنید . فرشتۀ درون را فرا بخوانید . زمان آن فرا رسیده است که انرژی پاداش و مجازات الهی را رها کنید ، چرا که این انرژی جایگاهی برای احساس شکست ، افسردگی ، یک زندگی بیحاصل ، تحت کنترل دیگران قرار گرفتن و یک جلوۀ ترسناک میباشد ... بعضی ادیان ، هاه (کنایه ای از ابراز تأسف - مترجم) ؟ آیا شما به یک دین نیاز دارید ؟ اگر اینگونه است ، پس دینی را جویا شوید که تقویت کنندۀ قدرت روحی بشر باشد و به شما بیاموزد که شما بخشی الهی از کائنات خدا میباشید . مقدساند کسانی که همفکرند و قدرت عشقِ خدای درون را مبارک میشمارند و همچنین همۀ کسانی که میتوانند برای سیاره کاری را انجام دهند .
تلاش و پیشرفت
اکنون داستان دیگری از Wo (وُو : یک شمن- Shaman- به عارفان و رهبران روحی که تواناییهای روحی خاصی را دارند ، شمن میگویند - مترجم) برای شما داریم . Wo یک زن یا یک مرد نیست ، چنانچه قبلاً نیز گفتهایم . Wo یک مرد- زن (wo-man) است . از اینرو Wo میتواند هر یک از دو جنسیت در ذهن شما باشد ، اما ما Wo را او (he : ضمیر اوی مردانه در انگلیسی) مینامیم ، چرا که مدیوم من یک او (he) است . شما میدانید که در زبانهای شما هر چیزی بیانگر یک جنسیت است ، اینگونه نیست ؟ انگلیسی زبانی است که مدیوم من با آن صحبت میکند ، زبانی که به نسبت سایر زبانها کمتر جنسیتبندی شده است . اغلب دیگر زبانهایی که بر روی زمین به آنها صحبت میشود ، دارای نشانههای مردانگی یا زنانگی میباشند . این روشی است که شما را به تحلیل برده است . عزیزان ، این روشی نیست که در آن سوی پرده وجود داشته باشد . در آن سوی پرده که من قرار گرفتهام ، جنسیتی وجود ندارد .
این شمارۀ 5 است و در مورد Wo میباشد ، کسی که خواستار رسیدن به حالت تعالی بود . او در نزد روح بود و خواستۀ او تعالی بود . او گفت : "من نیتی خالص دارم" ، "آیا ممکن است که من فرایند را شروع کنم ؟" و خدا خلوص او را مشاهده کرد و گفت : "بله !" فرشتگان به هیجان آمدند .
سپس Wo با اختیار خویش آزموده شد که در ادامه چه میکند . او در آن دیدار ایستاد و گفت : "من به دستش خواهم آورد ! اکنون من سخت خواهم کوشید تا از کوه تعالی صعود کنم ، چرا که من میدانم که انرژی تعالی در پیش است و قصد دارم از این کوه صعود کنم تا به آنجا برسم . من میدانم که دارم چه میکنم . من این پلهها را در اینجا تصاحب میکنم و قصد دارم تا این و این را انجام دهم ، چرا که راهش همین است . من در راه خود در مسیر تعالی هستم ."
بنابراین Wo صعود به کوه را شروع کرد و صعود او سه سال طول کشید . او به اینجا و آنجا رفت ؛ او انواع راهها را مورد بررسی قرار داد ؛ او کتابها را خواند ؛ او روزه گرفت ؛ او نماز خواند ؛ او به مدیتیشن پرداخت ؛ و او مراحل بسیاری را پیمود که احساس میکرد او را به قله هدایت میکنند . اوه ، او چندین بار هم دچار لغزش شد ، زانویش کوبیده و انگشتان پایش مجروح شد . اما او ادامه میداد و دوباره شروع میکرد . Wo با خود نجوا میکرد : "من از عهدهاش بر میآیم" ، "من میتوانم به قله برسم چرا که روح گفت من میتوانم متعالی باشم . من به قله دست خواهم یافت !" و او عاقبت این کار را انجام داد .
او بر بر قله ایستاد و به تعالی رسید و این زیبا بود . او گفت : "اوه ، من احساس صلح میکنم . من میدانم که این شروعی برای یک زندگی بهتر است ." ، "و میدانم که آموختههای بسیاری دارم ، اما این گام اول است و من سخت کوشیدهام تا به آن دست یافتهام و سالیانی را صرف آن کردهام !"
Wo به خودش تبریک گفت ولی موقعی که به آن سوی کوه نگاه کرد ، نفسش از تعجب و ترس به شماره افتاد ! در آن طرف یک تله کابین وجود داشت ! یک تله کابین واقعی ! و آنجا مردمی بودند که با تله کابین بالا و پایین میرفتند . همۀ آنها در در زمان اندکی به قله میرسیدند . کل زمانی که طول میکشید آنها از پایین کوه به قله برسند ، سه دقیقه بود ! آنها حالت تعالی را تجربه کرده بودند !
Wo شروع به گریستن کرد : "این منصفانه نیست . این منصفانه نیست ."
او به حالت مدیتیشن رفت و گفت : "روح عزیز ، این منصفانه نیست . من تمام این مدت به سختی کوشیده بودم تا به قله برسم . چرا در مورد این تله کابین چیزی به من نگفتی ؟"
و روح میگوید : "Wo ، تو هرگز از من نپرسیدی ، آیا پرسیدی ؟ تو سرشار از غرور انسانی بودی و هرگز حتی یکبار نیز راه دیگری را امتحان نکردی . تو احساس میکردی که خودت میدانی و باید برای آن تلاش کنی و از اینرو کار خودت را کردی . این انتخاب تو بود که این راه دشوار را برای صعود طی کنی ."
موجودات بشری ، اجازه دهید تا به شما بگویم که آن تله کابین کجاست . هر یک از شما حامل آن تله کابین در DNA خود و در اعماق تجارب زندگیهای روحی گذشتۀ خود میباشید . شمنها (در اینجا کریون شنوندگان حاضر در جلسه و خوانندگان این مقاله را شمن خطاب میکند – مترجم) ، شما میدانید که چه کسی هستید . آیا هرگز در رجوع به زندگیهای گذشتۀ خود شگفتزده شدهاید ، که چه کسی بودهاید و چه کارهایی کردهاید ؟ همۀ مستری و رازهای شمنی و تمام تجاربی که برای رسیدن به حالت تعالی نیاز است ، در بایگانی آکاشیک شما موجود است .
آیا میدانید که شما بیشتر وقت خود را صرف تلاش برای روح خود میکنید ؟ شما مجبور نیستید که تلاش کنید و نیازی نیست که از آن کوه صعود کنید و این کار به صرف سالها زمان نیاز ندارد . فقط کافیست که به آکاش خود بروید و آن شیشهای که حامل تجارب مقدس شما در این سیاره است را بگشایید و از آن استفاده کنید و از یک شمن فراتر بروید . شما میتوانید این کار را همین الان انجام دهید ، البته اگر بخواهید ! بنابراین در مورد Wo ما میگوییم که اگر او برای انجام کارها ، بجای نگریستن به راههای بشری ، به الوهیت خویش مینگریست ، دیگر مجبور نبود که سه سال برای صعود بر قلۀ تعالی وقت صرف کند .
چه تعداد از شما آیا فکر میکنید که برای این موضوع تلاش کردهاید ؟ شما میگویید : "کریون ، من مطمئن نیستم که تمایلی به پیام شما داشته باشم" ، "یعنی ما نباید برای بعضی از این چیزها تلاش کنیم ؟" نه ، این چیزی نیست که من گفتم . من دارم به شما میگویم که شما هم اکنون از این چیزها برخوردارید ! آیا میخواهید برای بدست آوردن چیزی که از آن برخوردار هستید ، دوباره تلاش کنید ؟ آیا دوباره میخواهید همان راهها را بروید ؟ چرا بشر با چیزهای روحی از دید منطق مینگرد ؟ الوهیت خویش را به دست بگیرید و تجارب شخصی خود را از آن استخراج کنید ... آن تجاربی را که حتی از رؤیاهای شما نیز دلانگیزترند . مگر اینکه شما خریدار ایدههای بشری باشید که برای پیشرفت روح باید متحمل رنج شد ؟ آیا این یک منطق خدایی است یا ایدهای بشری ؟ بعضی از شما فردا احساس فرزانگی بیشتری میکنید ، چرا که شما نیت خود را برای مستری اختصاص دادهاید .
"کریون ، مستری چیست ؟" انسانهای عزیز ، به شما خواهم گفت . مستری هنگامی اتفاق میافتد که شما قدم میزنید و از زندگی هراسی ندارید . هنگامی که شما سرشار از صلح هستید ، در حالی که دیگران چنین حسی ندارند . هنگامی که در وضعیتی هستید که برای دیگران ناراحت کننده است ولی برای شما نه . هنگامی که جهان اطراف شما را هرج و مرج فرا گرفته است و شما در آن قدم میزنید بیآنکه احساس آشفتگی کنید . آن سطحی که شما فرزانگی اعصار را احساس میکنید و هنگامی که کسی بر سر شما فریاد میزند و شما را به نامی خطاب میکند و اولین واکنش شما شگفتی از این است که آیا درست میگوید ! این همان مستری است . نخستین واکنش انسان در این زمان این است که حالت حمله و دفاع به خود بگیرد ، ولی نخستین واکنش یک مستر این است که دو طرف را برای کسب وضعیتی کامل و بیعیبونقص جهت کسب اتحاد و یکپارچگی مورد بررسی قرار دهد . مقدس است انسانی که امشب میخواهد تغییری را در زندگی خود و زمین آغاز کند . با آنچه که انجام خواهید داد ، زمین مکان بهتری خواهد شد .
عشق
آخرین مورد ، شمارۀ شش است . من انجام دادن کارها به صورت چرخهای را دوست دارم و از آنجایی که تفکر شما خطی است و میخواهید همه چیز را با این نوع تفکر وفق دهید ، این تمرین خوبی خواهد بود .
شما فکر میکنید که در مورد عشق میدانید ، چنین نیست ؟ انواع بسیاری از عشق وجود دارد . دوستیهای ساده و زیبایی بین انسانها وجود دارد که هیچ چیز مانند آن نیست . این دوستیها چنان بینقص و کامل طراحی شده است که شما به شکلی صمیمانه و مقدس از آن لذت میبرید . بعضی از ادیان آن را به صورت شر و شهوت توصیف کردهاند . اما این یکی از مقدسترین چیزهایی است که شما انجام میدهید تا یک زندگی باشکوه میان دو انسان عاشق شکل گیرد .
قبلاً نیز به شما گفتهایم . این تنها یک نوع از عشق است . اوه ، عشق مادر به فرزندان خود نیز وجود دارد . شگرف است ، نیست ؟ مادرانی که حاضرند در هر تپش قلب ، زندگی خود را فدای فرزندانشان کنند . فداکارانه و زیباست ؛ اما این عشق به خدا نیست . من نمیتوانم به شما توضیح دهم که عشق به خدا شبیه چیست . من تنها میتوانم شما را به سوی آن هدایت کنم و آن را به شما بدهم و شما را از آن سرشار کنم .
آیا میدانستید که شما جاودانه هستید ؟ آیا میدانید که برای همۀ موضوعات شما پاسخی وجود دارد ؟ آیا میدانستید که میتوانید این اتاق را در حالی ترک کنید که نسبت به لحظۀ ورود فرق کردهاید ؟ این عشق به خداست که با شما سخن میگوید . هر سلول شما این موضوع را فریاد میزند ، چرا که هنگامی که در اینجا نیستید ، شما بخشی از این فرایند میباشید ... شما بخشی از خدا هستید . به همین دلیل است که در زبان عبری هر لایۀ DNA به نامی از خدا مَمهور شده است . آیا فکر میکنید که اشتباهی در کار بوده است ؟
عشق خدا فراتر از درک شماست . این عشق به خدا بود که شما را به این اتاق آورد . این بخشی از همزمانی است که در اینجا وجود دارد و این عشق به خداست که نهمین لایۀ DNA به آن واکنش نشان میدهد و لایۀ ششم نیز میخواهد که بخشی از آن شود . این فراتر از هر چیزی است که شما حتی بتوانید به آن دسترسی یابید ، چرا که ذهن بشری شما توانایی درک آن را ندارد . این چند بُعدی است و فراتر از ادراک شما میباشد و تنها کافیست که به آن اعتماد کنید . آیا میتوانید این کار را بکنید ؟ ایمان یعنی اعتماد به ناشناختهها و نیاز به داشتن تصوری از مفهوم عشقِ منبع کائنات ... یک انرژی از مبدأ و خانه برای شما .
خردمندان عزیز ، ما امشب در کنار یکدیگریم تا به ایجاد صلح و آرامش بر روی زمین کمک کنیم . ما بذر افشانی روشنایی را از این مکان شروع و تفاوتی را در سیاره ایجاد خواهیم کرد . بسیاری احساس میکنند که این ابلهانه است و با تصور و خیال نمیشود جلوی جنگ و جدال را گرفت . این دسته از افراد کسانی هستند که از اندیشۀ سه بُعدی فراتر نرفتهاند . شما دارید تعلیم میبینید که روشنایی و نور خود را گسترش دهید . ما در اینجا هم افراد جوان و هم افراد مسن را داریم . همۀ شما در آن سوی پرده در چیزی اشتراک دارید و سن و سال مطرح نیست . همۀ شما باستانی و جاودانه هستید . من نام شما را در روشنایی خواندهام و بارها و بارها ادامه دادهام . هر کدام از شما با هدفی به این سیاره آمدهاید ، مکانی که شما میتوانید بزرگترین تفاوتی که در همۀ تجارب زمینی خود قادر به انجام آن بودهاید را ایجاد کنید . اگر ارتعاش شما بالاتر برود ، شما نوری را خواهید دید که روشنتر خواهد درخشید و ذهن شما را دگرگون خواهد کرد و بسیاری از ناپاکیهای زمین را از بین خواهد برد .
همراهان من در اینجا در حال فعالیت و جنب و جوش هستند . این مربوط به زمانی است که من اینجا را ترک کنم . من آمادهام تا کلماتی را بگویم ، اما همراهانم چیزی دیگری به من میگویند . کسی که شفای قلب را خواستار است ، بداند که این شفا در اوست . همراهانم این را احساس میکنند . آنها این را میدانند . این چیزی است که امشب در این اتاق روی داده است . شاید آنها این را در وقتش با شما سهیم شوند و شما هنگامی که این مکان را ترک کنید ، متوجه واقعی بودن این موضوع خواهید شد .
مقدس هستید شمایی که اینجا را ترک میکنید در حالی که از لحظۀ ورود متفاوت شدهاید . و این دلیل بودن شما در مکانی این چنین است ، تا در انرژی خانه و مبدأ قرار گیرید . همراهانم به آن سوی پرده که از آن آمده بودند ، بازگشتند . این تجربه کانلینگ (channelling) نامیده میشود . هنگامی که وقتش برسد ما نیروهایمان را جمع میکنیم تا زنگ را به صدا در آوریم . و ما میگوییم : "آنها دوباره دارند مانع ما میشوند ! وقت آن است که تجدید جلسهای کنیم ." و بعد ما برای دیدار شما میآییم و عشق ما به شما چنان است که از هر تجربهای که تاکنون داشتهاید ، فراتر میرود .
هنگامی که دارید این اتاق را ترک میکنید ، بخشی از وجود مرا با خود خواهید برد . انتظار چنین چیزی را نداشتید ، داشتید ؟ این روشی است که همیشه وجود داشته است . تا زمانی که مجدداً شما را ببینم .
و چنین باد .
۱ نظر:
خیلی کم فعالیت شده اید
ارسال یک نظر